پــسر : عزیزم ، ما الان دوساله باهمیم !
دختر : خب ؟
پــسر : چقدر به من اطمینان داری ؟
دختر : خیـــــــــــــ ــــــــلی !
پسر : یعنی اگه بخوام بغلم میکنی ؟
دختر : معلومه ، بیا >:ِD<
پــسر : بوس بخوام چی ؟
دختر : بله :-* ، بله بیا
پــسر : اگه بگم بیا دل بدیم قلوه بگیریم چی ؟
دخــتر : آره بابا بیا :-*
پــسر : اصلا بخوام لخت شی برام سالسا برقصی، چی ؟
دختر : صد در صد ! بیا- بیا /d:\
پــسر : قربونت بشم...من ! موبایلتو میدی ببینم؟؟
دختـر : نه دیگه ! پررو نشو !!!
حكايت من،حكايت كسي است كه عاشق دريابود،اماقايق نداشت؛دلباخته سفربود،اماهمسفر نداشت؛حكايت كسي است كه زجركشيد،اماضجه نزد؛زخم داشت،ولي ناله اي نكرد؛نفس ميكشيداماهمنفس نداشت.خنديد،غمش راكسي نفهميد.
یادش به خیـــــــر قدیما جوونا 7 صبح پا میشدن میرفتن سرکار، الان 7 صبح از پای کامپیوتر پا میشن که بخوابن... :|
یه موقع هایی هم هست که داری راستشو میگی اما یه دفه خنده ات میگیره و دیگه هیچ کس حرفتو باور نمیکنه !!!!
عشـــــق يعني هيچ وقت از نگاه کردنش سير نشي حتي اگه اون نبيندت ♥♥
اونایی که توو برخورد اول ازشون بدت میاد یه روزی بهترین دوستت میشن !! اینجوریه ؟؟
عشق چیست ؟
از معلم دینی پرسیدم عشق چیست؟ گفت: حرام است.
از معلم هندسه پرسیدم عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد.
از معلم تاریخ پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان
است .
از معلم زبان پرسیدم عشق چیست؟ گفت:همپای لاو !
از معلم ادبیات پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:محبت الهیات است.
از معلم علوم پرسیدم عشق چیست؟ گفت:عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد.
از معلم ریاضی پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست.
از معلم فیزیک پرسیدم عشق چیست؟ گفت:تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود میکشد.
از معلم انشا پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد.
از معلم ورزش پرسیدم عشق چیست؟ گفت: تنها توپی است که هرگز اوت نمی شود.
از معلم زبان فارسی پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد.
از معلم زیست پرسیدم عشق چیست؟ گفت:عشق تنها میکروبی است که از راه چشم وارد میشود.
از معلم شیمی پرسیدم عشق چیست؟؟گفت عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذارد.
رو به تو سجده میکنم دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
مرا به بند میکشی از این رها ترم کنی
زخم نمیزنی به من که مبتلا ترم کنی
از همه توبه میکنم بلکه تو باورم کنی
قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد
عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست
فرشــــــــــته های بهشتی بودیم...
.
.
.
.
.
به زمین تبعیدمان کردند....
.
.
.
.
.
اردیــــــــــبهشتی شدیم
و اما واقعا عشق چیست....؟!